#مدیریت_انگیزش 5
#ویژه_مربیان_فرهنگی
#بی_انگیزگی_ناشی_از_هدف_گذاری_اشتباه
مارتا بک (Martha Beck) برای فهمیدن انگیزه مدلی عالی در اختیار ما میگذارد. او اینطور توضیح میدهد که ما دو نوع خود را در روانمان تجربه میکنیم خودِ ذاتی و خودِ اجتماعی. خود ذاتی ما همان بخش از روان ماست که خودانگیخته، خلاق و بازیگوش است؛ این بخش میداند چه چیزهایی برای شما بیشترین اهمیت را دارد. خودِ اجتماعی با تولد شما شروع به شکلگیری میکند، قوانین خانواده و اجتماع را میآموزد و سخت در تلاش است که با وادار کردن شما به اطاعت از این قوانین از شما محافظت کند.
تمام پیامهای گوناگونی که در مدت زندگیمان دریافت میکنیم ما را به بردگان اجتماع تبدیل میکند. زیرا ما مشتاق هستیم خانواده و جامعهمان را تحت تأثیر قرار بدهیم. وقتی احساس میکنید بیانگیزهاید به این دلیل است که هدفهایی را تعیین کردهاید که منحصرا نشئت گرفته از خواستههای خود اجتماعیِ شما هستند. این نوع تعیین هدف شما را از مسیری که خود ذاتیتان میخواهد دنبال کنید دور میکند. به همین دلیل خود ذاتی برای کند کردن حرکت شما از ترفند بی انگیزگی استفاده میکند و تلاش میکند شما را نسبت به اهداف سمّی انتخابیتان دلسرد کند.
هدفگذاری صحیح
زمانی را به مرور اهدافتان اختصاص بدهید. به این علت که خودِ حیاتی ماهیت غیرکلامی دارد درک آن از طریق بدنتان به راحتی ممکن است. یک به یک به اهدافی فکر کنید که در سر میپرورانید. به واکنشهایی که بدنتان نسبت به هر هدف از خود نشان میدهد توجه داشته باشید. زمانی که مشاهده کردید بدنتان (و به خصوص تنفس شما) نشانههایی از فشار و انقباض بروز میدهد نشانهی نسبتا مهمی است که یادآوری میکند هدفی که به آن فکر میکنید یک هدف سمّی است. اگر شاهد واکنش انقباصی در بدنتان بودید هدف فعلیتان را دور بیندازید و تمام پندارهای ذهنیای که به شما میگوید در زندگی چه «باید» بکنید را مورد پرسش قرار دهید. در عوض ببینید با فکر کردن به چه چیزهایی لبخند ناخودآگاهی به لبتان میآید، چه چیزی است که باعث میشود زمان را فراموش کنید. سپس به جای اهداف سمّی، روی آنها هدفگذاری کنید.