۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفسیر روایات» ثبت شده است

شرح حدیث اخلاق | آثار سخن نیکو

#شرح_حدیث  آثار سخن نیکو



#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین


حَدَّثَنا أَبُوحَمزَة الثُّمالِی عَن عَلِیِّ بنِ الحسین علیه‌السلام: القولُ الحَسَنُ یُثرِی المالَ
[ابوحمزه‌ی ثمالی از حضرت امام سجاد علیه‌السلام روایت می‌کند که] حضرت فرمود: سخن نیکو مال دنیا را برای انسان زیاد می‌کند.

و یُنَمِّی الرّزقَ
رزق انسان را زیاد می‌کند و نماء می‌دهد.

و ُینسِئُ فی الأجل
اجل انسان را به تأخیر می‌اندازد.

و یُحَبِّبُ إلى الأهل
انسان را در میان اهل خود و خانواده‌ی خود محبوب می‌کند.

اینها همه آثار دنیایی سخن نیکو و قول حسن است؛ یعنی سخنی که هم با موازین شرع منطبق است [مانند] اسم خدا و پیغمبر و قیامت و دنیا و حدیث و زندگی دینی و سعادتمندانه و ضمناً با روی خوش [بیان شود]؛ قول حسن طبعاً لازمه‌اش این است که با روی خوش و با زبان خوش ادا بشود. آثار دنیوی‌اش اینها است.

و ُیدخِلُ الجَنّة
این هم اثر اخروی‌اش است که انسان را به بهشت می‌کشاند.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۵۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | باهوش‌ترین مؤمنان چه کسانی هستند؟

#شرح_حدیث باهوش‌ترین مؤمنان چه کسانی هستند؟


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین


فی الکافی سُئِلَ النّبی صلی‌الله‌علیه‌وآله اَیُّ المؤمنینَ اَکْیَس؟ (۱)
چه کسی کَیّس‌تر و زرنگ‌تر و باهوش‌تر است از میان مؤمنان؟

فَقال اَکثَرُهُم ذکراً لِلمُوت و اَشدُّهُم لَه استعداداً
واقعاً هم همین‌جور است؛ هر کسی که بیشتر به یاد مرگ باشد او زرنگ‌تر است.

چون غفلت از مرگ، غفلت از یک حقیقت و واقعیتی است که انسان ناگزیر با آن روبرو خواهد شد. خب باید فکرش را کرد. لذا این یک حکمت بزرگی است که از کثرت وضوح مورد غفلت ما قرار می‌گیرد.

به یادمان باشد که این مسیری است که حتماً به اینجا منتهی خواهد شد. در این هیچ تردیدی نیست. شکی در این نیست.
باید آماده بود برای آن لحظه. البته این آمادگی مقداری با تلاش و مجاهدت و اطاعت است، مقداری هم با استمداد از لطف الهی.
«و ان کان قددنا اجلی و لم یدننی منک عملی فقد جعلتُ الاِقرار بالذّنب الیک وسیلتی»(۲) این هم یکی از راه‌ها است که انسان با خدای متعال در میان بگذارد ضعف خود را؛ «من لی غیرک اَسئله کشف ضُرّی و النظر فی امری»(۳) [انسان] ضعف خود را، کوتاهی خود را، عجز خود را، غفلت‌هایی که موجب گناه و ورود در معصیت هستند، اینها را باید با خدای متعال در میان بگذارد، اقرار به عجز خودش بکند، تصمیم هم داشته باشد برای اینکه تعمداً دوباره وارد این گنداب و مرداب نشود.
این راهش اینها است.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۷
۲) مفاتیح‌الجنان، مناجات شعبانیه
خدایا اگر مرگ من نزدیک شده است ولی هنوز عمل من به تو نرسیده است (ولی هنوز عمل من مرا به تو نزدیک نکرده است) پس راه نجات و نزدیکی به تو را، اعتراف به گناهم قرار می دهم.
۳) مفاتیح‌الجنان، دعای کمیل
پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتی و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | در این دنیا چیزی ماندنی نیست

#شرح_حدیث در این دنیا چیزی ماندنی نیست


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

دریافت فیلم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30025/13940206_5071.3gp

فِی الکافِی عَن الباقِر علیه‌السلام یُنادِی مُنادیٍ فِی کُلِّ یَوم اِبنَ آدَم لِدْ لِلْموت (۱)
[حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام فرمودند: هر روز منادی‌ای ندا می‌دهد که ای فرزند آدم!] متولد شو برای مردن.
یک حقیقت آشکاری که اغلب عقول مردم و اذهان مردم از آن غافل است؛ [اینکه] هر ولادتی برای فنا و نابودی است در نهایت.

وَ اجمَع لِلفَناء
گرد بیاور و جمع کن، پول را، مال را، اشیاء را، کتاب را، وسایل مطلوب زندگی را از جهات مادی، عینی، قدرت و چه و چه، همه‌ی اینها را زحمت بکش جمع بیاور، لِلفَناء، برای اینکه از بین برود. همه‌اش از بین خواهد رفت.
هر آنچه که ما جمع می‌کنیم نابود خواهد شد. یک چند صباحی او مهمان ما است یا ما مهمان او هستیم، گاهی هم او هست ما می‌رویم، او هم خواهد رفت بعد از ما.

وَ ابنِ لِلخَراب
بساز برای ویران شدن و خراب شدن

این توجه دادن ما است به طبیعت این عالم، عالم فناء و عالم ماده، که همه چیز در این دنیا برای آمدن و رفتن است؛ هیچ چیزی بقاء ندارد. این را انسان توجه کند و درک کند. به یاد عاقبت کار در هنگام آغاز کار باشد. این عبرتی است برای ما. دلبستگی‌ها را کم می‌کند؛ هم دلبستگی به اشیاء را، به چیزهایی که متعلق به ما است و هم دلبستگی به نفس را.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۶



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | جای سخن گفتن

#شرح_حدیث جای سخن گفتن

#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

اِجعَلِ الدُّنیا کَلِمَتَینْ (۱)
این دنباله‌ی فرمایشات جناب ابی‌ذر در باب شئون دیگر زندگی -مثل حرف که ما می‌زنیم- است؛ می‌فرماید که این قدرت نطق را، این قدرت حرف زدن را، این توانایی عمل کردن را دو جور مصرف کن.

کلمةً فی طلب الحلال و کلمةً للآخرة
یک فصل باز کن برای اینکه دنبال حلال بگردی. حالا رزق حلال شامل خیلی چیزها است؛ در امر معیشت، در امر ازدواج، در امر تحصیل علم، اینها همه‌اش حلال‌های الهی است.
یک بخش دیگر را هم برای آخرت [باز کن] و کلمةً للآخرة.

حاصل اینکه مال دنیا را، امکانات دنیا را، یا برای آنچه که مسائل ضروری زندگی است و معیشت تو متوقف به آن است، یا صرف این چیزها بکن که خیر دنیایی او به تو برسد، یا صرف آخرت بکن که خیر خدایی و آخرتی او به تو برسد. بی‌جا مصرف نکن امکانات را.

و الثالِثَةُ تُضِرُّ و لا تَنفَع لا تُرِدْها
کلمه‌ی سوم، اقدام سوم، حرف سوم که نه برای طلب حلال است و نه برای آخرت است، این نفع ندارد، ضرر هم دارد.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۶۸

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | محل مصرف اموال

#شرح_حدیث محل مصرف اموال


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

دریافت فیلم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30021/13940202_5063.3gp

اِجعَلِ الدُّنیا دِرهَمَین (۱)
این دنباله‌ی فرمایشات جناب ابی‌ذر است. می‌فرماید که همه‌ی دنیا را دِرهَمَین [یعنی دو درهم] قرار بده؛

دِرهَماً أَنفَقتَهُ عَلَی عیَالِک وَ دِرهَماً قَدَّمتَهُ لِآخِرَتِک
یعنی همه‌ی موجودی خودت از دنیا -آنچه که از مال دنیا به دست می‌آوری- را به دو قسم تقسیم کن؛ قسم سومی نداشته باشد.
یک قسم آنچه که صرف می‌کنی برای زندگی خودت و عیالت که این یک امر لازم و واجبی است و باید انجام بدهی.
یک قسم هم آنچه که خرج می‌کنی برای آخرتت.

وَ الثّالِثُ یُضِرُّ وَ لَا یَنفَع لَا تُرِدهُ
اگر شق سومی، راه سومی برای خرج پیدا کردی، این ضرر می‌زند و فایده نمی‌رساند. «لَا تُرِدهُ» دنبال آن نرو، آن را اراده نکن.

حالا فرض بفرمایید این کارهای تشریفاتی زائدی که متأسفانه در بین مردم معمول است، انواع زوائد در زندگی ماها متأسفانه رایج است؛ در میان طبقات مختلف مردم؛ حالا چه مترفین و پول‌دارها و کسانی که مملو از مال دنیا هستند، چه حتی طبقات متوسط و آنهایی که دستشان برسد.
زوائد زیادی در زندگی هست، خرج می‌کنند، از سفر برمی‌گردند خرج‌های زائد می‌کنند، عروسی می‌کنند خرج‌های زائد می‌کنند، در عزا خرج‌های زائد می‌کنند، که نه خیر آن به امور اداره‌ی معیشت زندگی‌شان -اهل و عیال و زندگی متعارف مردم- می‌خورد، نه هم در راه خدا است؛ هیچ، تشریفات محض، اسراف محض.
می‌فرماید این آنی است که ضرر می‌رساند.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۶۸


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | آمادگی برای سفر آخرت

#شرح_حدیث  آمادگی برای سفر آخرت


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین


فِی الکافی وَ التَّهذِیب عَنِ الصَّادِقِ عَلیه‌السَّلام قِیلَ لَه أَوصِنِی (۱)
[شخصی به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد که توصیه‌ای به من بکنید.]

فَقَال أَعِدَّ جَهازَک
[حضرت در پاسخ فرمودند:] وسیله‌ی خود، دستگاه خود را آماده کن.
جهاز، غالباً به وسیله‌ی سفر گفته می‌شود -وسیله‌ای که با آن سفر خواهی کرد و تو را در این سفر به مقصد خواهد رساند- این را آماده کن؛ سفری در پیش داری.

وَ قَدِّم زَادَک
توشه‌ای هم که برای این سفر لازم داری، این را از پیش بفرست.

وَ کُن وَصِیَّ نَفسِک
خود تو، وصیّ خودت باش.
در هنگام نزدیک شدن مرگ، ما کسی را به‌عنوان وصی معین می‌کنیم که به کارهای ما رسیدگی کند، قرض‌های ما را بدهد، کارهایی که بر عهده‌ی ما است -که بعد از مرگ نجات ما متوقف به آنها است- آنها را انجام بدهد؛ نمازی، روزه‌ای، بدهکاری‌ای، اینها را به عهده‌ی وصی می‌گذاریم.
می‌فرمایند خودت وصیّ خودت باش؛ تا خودت هستی، حالا که می‌توانی، همین کارهایی که منتظری تا بعد از [مرگ] تو، دیگری برای تو انجام بدهد، این را خودت انجام بده.

وَ لَا تَقُل لِغَیرِک یَبعَثُ إِلیکَ بِما یُصلِحُک
این‌جور نباشد که به دیگری بگویی که آنچه لازم داری را برای تو بفرستد.
به جای اینکه به دیگری سفارش کنی که آنچه برای تو لازم است، بعداً برای تو بفرستد، خود تو، قبل از آنی که حرکت بکنی، قبل از آنی که وقت بگذرد، به دست خود، با اختیار خود، آن را برای خودت فراهم کن.

این وصیت امام صادق علیه‌السلام است

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | پرهیز از معصیت

#شرح_حدیث  پرهیز از معصیت


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

دریافت فیلم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30016/13940202_5107.3gp


فِی الکافی عَنِ الصَّادِقِ عَلیه‌ِالسَّلام کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی أَبِی‌ذَرٍّ (۱)
[حضرت امام صادق علیه‌السلام] می‌فرمایند: یک نفری در نامه‌ای به جناب ابی‌ذر نوشت:

یَا أَبَاذَرٍّ أَطرِفنِی بِشَیءٍ مِّنَ العِلم
از دانش و معرفتی که داری سخن طرفه و تازه‌ای برای ما بیان کن.

فَکَتَبَ إِلَیه: إِنَّ العِلمَ کَثِیرٌ؛ إِن قَدَرتَ لَا تُسِیءَ إِلَی مَن تُحِبُّهُ، فَافعَل
[جناب ابی‌ذر برای او نوشت:] برای تو می‌گویم و آن این است:
اگر بتوانی به کسی که او را دوست می‌داری بدی نکنی، این کار را بکن.
یعنی سعی تو این باشد به کسی که او را دوست می‌داری بدی نکنی.

قَال فَقَالَ لَهُ: وَ هَل رَأَیتَ أَحَداً یُسیءُ إِلَیٰ مَن یُحِبُّه؟
آن شخص به جناب ابی‌ذر گفت -لابد در نامه‌ی بعدی نوشته- که:
جناب ابی‌ذر! این هم شد حرف!؟ که به کسی که دوست داری بدی نکن!
آیا تا حالا دیدی کسی را که کسی را دوست بدارد در عین حال به او بدی بکند!؟ این چه حرفی است!؟

فَقَالَ لَه: نَعَم نَفسُکَ أَحَبُّ الأَنفُسَ إِلَیک فَإِن أَنتَ عَصَیتَ اللهَ تَعَالَیٰ فَقَد أَسَأتَ إِلَیهَا
جناب ابی‌ذر در جواب او فرمود: بله، دیدیم؛ خود تو محبوب‌ترین موجودات و انسان‌های عالم پیش خودت هستی؛ خودت را خیلی دوست می‌داری؛ از همه بیشتر خودت را دوست می‌داری؛
وقتی معصیت می‌کنی، به این محبوب خودت که نفس خودت و شخص خودت است بدی کرده‌ای.

پس ببین که می‌شود انسان چیزی را دوست بدارد و به آن بدی بکند که آن عبارت است از نفس انسان.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۶۷


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | ترس از خدا و امید به فضل او

#شرح_حدیث  ترس از خدا و امید به فضل او


#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین


عَن حَمَّادِ بنِ عِیسَى عَنِ الصَّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیهِمَاالسَّلام) قَالَ: کَانَ فِیمَا أَوصَى‌ بِهِ لُقمَانُ‌ ابنَهُ‌ نَاتَانَ ... یَا بُنَیَّ خَفِ اللهَ خَوفاً لَو وَافَیتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ خِفتَ أَن یُعَذِّبَکَ الله وَ ارجُ اللهَ رَجَاءً لَو وَافَیتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ رَجَوتَ أَن یَغفِرَ اللهُ لَکَ.(۱)

کَانَ فِیمَا أَوصَى‌ بِهِ لُقمَانُ‌ ابنَهُ‌ نَاتَانَ
معلوم میشود اسم پسر لقمان ناتان بوده است، حالا در پاورقى نسخه‌هاى دیگر هم نقل کرده‌‌اند: ناسان، نابان و از این قبیل؛ یکى از آن فِقراتى که او سفارش میکند به پسرش این است:
 
یَا بُنَیَّ خَفِ اللهَ خَوفاً لَو وَافَیتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ خِفتَ أَن یُعَذِّبَکَ الله
در باب خوف و رجاء است؛ میفرماید خوف تو از خداى متعال به مرتبه‌اى باشد که اگر نیکى و حسنات جنّ و انس را هم با خود داشته باشى، باز هم خائف باشى از اینکه خداى متعال تو را معذّب کند؛ در این حد بایستى انسان خوف داشته باشد.
خب، شما حسنات جنّ و انس را با خودتان دارید؛ امّا آیا از قصورهاى خودتان، تقصیرهاى خودتان -تقصیرها در مراتب مختلف؛ در هر مرتبه‌اى از ایمان، نوعى از کارها براى انسان تقصیر محسوب میشود- خاطرجمع هستید؟ نه، بنابراین ولو شما نمازهایتان را میخوانید، نوافلتان را میخوانید، نافله‌ى شب را میخوانید، دعاى کمیل هم میخوانید، تبلیغ دین هم میکنید، کارهاى خوب هم انجام میدهید، خدمت به مردم هم میکنید، بعد بگویید دیگر من خیالم راحت است و همه‌ى کارهاى خوب را انجام داده‌ام؛ نخیر، این‌جورى نیست. گاهى وظایفى از انسان فوت میشود که العیاذبالله انسان تا آخر عمر نمیفهمد، (بعد که رفت) آن طرف، میفهمد؛ بعد که چشمش را بست و وارد آن نشئه شد، آن‌وقت نگاه میکند و میبیند چقدر کارها که باید انجام میداده، انجام نداده است؛ یا چقدر کارهایى که بایستى انجام میداده، درست انجام نداده یا با نیّت درست انجام نداده است‌؛ این‌جوری است. لذا شما در دعای شریف مکارم‌الاخلاق میخوانید: وَ استَعمِلنِی بِمَا تَسأَلنِی غَداً عَنه‌؛(۲) من را به آن کارهایی که فردا از من سؤال خواهی کرد و من را (به خاطر آنها) مؤاخذه خواهی کرد، وادار کن و به سمت آن کارها بکشان. خیلی از کارها را ما غافلیم، حالا گاهی انسان تا دم مرگ یا بعد از مرگ نمیفهمد -که آن خیلی بد است- گاهی هم انسان در اثنای زندگی ملتفت میشود که فلان کار را باید میکردیم (ولی) انجام ندادیم، فلان وظیفه را باید انجام میدادیم (ولی) انجام ندادیم، یا فلان کار را نباید میکردیم (ولی) مرتکب شدیم؛ خب، این فرصتی است؛ اگر خدای متعال توفیق بدهد و انسان قبل از مرگ، ملتفت این کمبودها و نقصها و خُلل و فُرج زندگی خودش بشود؛ این نعمت بزرگی است که خدای متعال فرصت بدهد که انسان بتواند یک‌جوری جبران کند؛ اگرچه گاهی جبرانش هم خیلی سخت است.
در سنین جوانی، جبران آسان است؛ در سنین ماها، جبران سخت است؛ فرصت نیست، حوصله نیست، توان نیست، نیروی لازم نیست؛ تا وقتی‌که این فرصت هست، تا توان هست، تا حوصله هست، تا وقت هست، شما که جوان هستید فرصت را مغتنم بشمرید؛
پس درس اوّل این فِقره از (سفارش) لقمان به پسرش، این است که اگر همه‌ی حسنات جنّ و انس را هم با خودت داشتی و نگاه کردی دیدی خیلی کارها انجام داده‌ای، باز هم از خدای متعال بترس؛ خوف در این حد.

نقطه‌ی مقابلش هم رجاء است؛ آن هم باید باشد؛ خوف به تنهایی، مکمّل ایمان نیست؛ فرمود:

وَ ارجُ اللهَ رَجَاءً لَو وَافَیتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَینِ رَجَوتَ أَن یَغفِرَ اللهُ لَکَ
رجاء هم باید همین‌جور باشد که اگر چنانچه با گناهان جنّ و انس، با خدای متعال ملاقات کردید، باز هم این امید را داشته باشید که خدای متعال با شما با حسن فضل خود و حسن رفتار خود رفتار کند و شما را بیامرزد. این رجاء را هم باید داشته باشید. چرا؟ مگر میشود؟ بله، گاهی انسان در مقابل پروردگار عالَم اظهار ضعف و انکسار میکند (و میگوید) «اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین»(۳)؛ نفْس این اظهار انکسار و اظهار ضعف و تضرّع، موجب جلب رحمت الهی میشود. در دعای شریف ابوحمزه میخوانید: اِرحَمنی لِضَعفی؛(۴) چون ضعیفم، به من ترحّم کن؛ پس یکی از موجبات رحمت الهی، ضعف ما است؛ به شرطی که احساس کنیم آن ضعف را، اقرار کنیم به آن ضعف. اگر این باشد، آن‌وقت این رجاء هم هست؛ بله، این رجاء را هم داریم از خدای متعال در مناجات شریفه‌ی شعبانیّه: کأنّی بِنَفسی واقِفةٌ بَینَ یَدیکَ وَ قَد اظَلَّها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیک فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُهُ وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک؛(۵) این هم همیشه هست که گویا انسان خودش را در زیر سایه‌ی رحمت الهی مشاهده میکند.

بنابراین هر دو لازم است؛ هم آن خوف لازم است، هم این رجاء لازم است. هم آن خوف منطقی است و هم این رجاء منطقی است. (پس) این رجاء هم منطقی است؛ این‌جور نیست که انسان بگوید چطور چنین چیزی ممکن است؛ نه، کاملاً منطبق با منطق است.

 
۱) الأمالی (للصّدوق)، ص ۷۶۶
۲) صحیفه‌ی سجّادیّه
۳) سوره‌ی انبیاء، بخشی از آیه‌ی ۸۷؛ «... راستی که من از ستمکاران بودم»
۴) اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۷۳
۵) اقبال‌الاعمال، ج ۲، ص ۱۵۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | پرهیز از بی‌حوصلگی و تنبلی

#شرح_حدیث پرهیز از بی‌حوصلگی و تنبلی




#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

دریافت فیلم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35269/13950916_10182.flv


الضَّجرَ وَ الکَسَل
«ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلاً -یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهده‌ی او هست- ملول میشود، دلتنگ میشود. میفرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کم‌حوصلگی نشوی، کم‌حوصلگی؛ این ضَجر است.
«کَسَل»، عبارت است از تنبلی، تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد به‌خاطر تنبلی؛ مطالعه‌ای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبال‌گیری‌ای دارد، تنبلی کند و این کار را نکند. میفرماید از این دو چیز پرهیز کن.

[درباره‌ی] این مسئله‌ی ضَجر که بی‌حوصلگی است، این را ما به شما جوانها عرض کنیم که یکی از بزرگ‌ترین نِعَم الهی برای انسانی که جوان هست، حوصله است. حالا این [چیزی] که ما -امثال بنده که وارد وادی پیری شدیم و مبالغی در این وادی پیش رفتیم- خوب درک میکنیم و جوانها درست توجه ندارند به این نعمت بزرگ، یکی‌اش این است؛ نعمت حوصله، حوصله.
حوصله که بود، انسان از قوای خود استفاده میکند، از نیروهای خود استفاده میکند. فرض بفرمایید یک مطلبی را میخواهید تحقیق کنید، یک مسئله‌ی علمی را میخواهید تحقیق کنید، یک وقت آدم باحوصله هست، یک وقت بی‌حوصله هست؛ بی‌حوصله که باشد یک مقداری جلو میرود بعد رها میکند. آدم باحوصله نه، همین‌طور هِی دنبال میکند، تحقیق میکند، هِی إن قُلت می‌آورد، اشکالی به نظرش میرسد، آن اشکال را دفع میکند، باز اشکال دیگری به نظرش میرسد، باز یک راه جدیدی به نظرش میرسد. حوصله این است. انسان از نیروی ذهنش استفاده میکند.
از نیروی بدنی هم همین‌جور است. گاهی انسان به‌خاطر بی‌حوصلگی از قوای بدنی استفاده نمیکند. حوصله این‌قدر اهمّیّت دارد. این ضَجر که فرمودند، بی‌حوصلگی و ملالت، دلزدگی، اینها همه‌اش یکی است، در واقع ابعاد یک حالت است که هرکدام یک بخشی از این حالت را بیان میکند.

تنبلی هم همین‌جور [است]، تنبلی هم مثلاً [اینکه] فرض کنید صبح -حالا بعد از نماز- خواب رفته، گرفته خوابیده است؛ کار واجبی هم دارد، تنبلی میکند، بلند نمیشود. پهلوی زن و بچه‌اش نشسته است، تنبلی میکند؛ در یک جلسه‌ای نشسته است، تنبلی میکند؛ حرکت نمیکند، راه نمیرود.

یعنی این دو خصوصیّت، دو خصوصیّتی است که یک انسان را از عمل، عمل -که عمل در اسلام فوق‌العاده مورد اهمّیّت است- باز میدارد؛ از عمل صالح که عِدل ایمان است؛ شما در قرآن ملاحظه میکنید عِدل ایمان، عمل صالح است [باز میدارد]. عمل صالح هم خب کار است دیگر، عمل است، تحرّک است، فعّالیّت است؛ اگر ضَجر بود یا اگر کَسَل بود، انسان این عمل صالح را انجام نمیدهد.
بعد فرمود:

فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ
آن نقطه‌ی اصلی را امام (سلام‌الله‌علیه) مورد توجّه قرار میدهند. ما حالا به جوانب قضیه می‌پردازیم. امام (علیه‌السلام) آن اصل مطلب را، نقطه‌ی اساسی را مورد توجّه قرار میدهند؛ میفرماید اگر «ضَجِرتَ» یعنی اگر بی‌حوصله شدی، بر حق صبر نمیکنی. یک راه حقّی است، یک کلمه‌ی حقّی است، یک مسیر حقّی است که شما آن را انتخاب کردید؛ وقتی دچار بی‌حوصلگی شدید، پایداری در آن نمی‌کنید. یک مقداری سخت میگذرد، مشکل درست میشود، بی‌حوصله میشوید، رها میکنید.
بی‌حوصلگی خاصیّتش این است که انسان بر حق که بایستی پایداری کند، پافشاری کند، بر سر حق بماند، انسان از این محروم میماند. وقتی که [انسان] دچار ضَجر و دچار همین حالت ملالت و حالت بی‌حوصلگی شد، بر حق پافشاری نمیکند.

فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ و إن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّاً
وقتی دچار «کَسَل» یعنی تنبلی شدی، آن وقت حق را ادا نمی‌کنی، آن کاری را که باید انجام بدهی، حقّی را که باید ادا بکنی، آن را ادا نمیکنی به خاطر تنبلی؛ به خاطر تن‌پروری و تنبلی.
اینکه در دعاهای متعددی [آمده]: «اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلَ» [به این خاطر است]. این در چندین دعا هست، حالا یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الضَّجر»، یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَم»؛ «هَرَم» یعنی پیری، پیری در اینجا مراد پیری سنّی نیست، پیری روحی است. گاهی انسان سنّاً جوان است اما روحاً پیر است؛ گاهی عکسش هم هست، سنّاً پیر است اما روحاً جوان و بانشاط هست. این[جا] به خدای متعال انسان پناه میبرد در دعا از کَسَل؛ حالا کَسَل همراه با ضَجر یا کَسَل همراه با هَرَم.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۶
عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.
از دو خصلت بپرهیز: کم‌حوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کم‌حوصله شوى بر حق صبر نمیکنی، و اگر تنبل شوی حق را ادا نمیکنی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد

شرح حدیث اخلاق | فرزندانی که برای والدین، عمل صالح‌اند

#شرح_حدیث فرزندانی که برای والدین، عمل صالح‌اند



#بیان_و_تفسیر_روایات
#محتوای_تبلیغی
#مقام_معظم_رهبری



بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین

دریافت فیلم

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35267/13950915_10181.flv


عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر علیه‌السلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱)

«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت میکنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار می‌آورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار می‌آید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمیکنند، به همدیگر خیانت میکنند؛ اینها را هم بچّه میبیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمیدهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همین‌جور بار می‌آید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمیکند بچّه را، لکن رها میکند، رها میکند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش میکنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت میکنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمیگذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمیشود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمیشود.

آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان این‌جور نیست که انسان هر یک‌یک بچّه‌ها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تک‌تک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. به‌طور طبیعی، به‌طور غالب خوب تربیت میشوند.

پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،

حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنه‌ای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۴
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر علیه‌السلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع می‌شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاد