#پنجشنبه_ها_تفسیر_قرآن -تفسیر سوره مائده آیه  3

#تفسیر_قرآن

#زندگی_با_قرآن

#تفسیر_نور


حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَمِ ذَ لِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ‏لَکُمُ الْإِسْلَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ‏لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ‏

ترجمه
بر شما، (خوردن گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که به نام غیر خدا ذبح شود، و حیوانى (حلال گوشت) که بر اثر خفه شدن، یا کتک خوردن، یا پرت شدن، یا شاخ خوردن بمیرد، و نیم خورده درندگان حرام شده است مگر آنکه (قبل از کشته شدن به دست درّنده،) به طور شرعى ذبح کرده باشید. همچنین حرام است حیوانى که براى بت‏ها ذبح شده یا به وسیله‏ى چوبه‏هاى قمار تقسیم مى‏کنید. همه‏ى اینها نافرمانى خداست. امروز، (روز هجده ذى‏الحجّه سال دهم هجرى که حضرت على‏علیه السلام به فرمان خدا به جانشینى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله منصوب شد) کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را براى شما کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان »دین« برایتان برگزیدم. پس هر که در گرسنگى گرفتار شود، بى‏آنکه میل به گناه داشته باشد، (مى‏تواند از خوردنى‏هاى تحریم شده بهره ببرد.) همانا خداوند، بخشنده و مهربان است.



نکته
در آیه‏ى اوّل گذشت که بهره‏گیرى از گوشت چهارپایان، حلال است، مگر آنچه تحریم آن بعداً بیان شود. این آیه، ده مورد از گوشت‏هاى حرام را بیان کرده است.
«مُنخَنِقة»، حیوانى است که خفه شده باشد، چه به دست انسان یا حیوان، یا خود بخود. «مَوقوذَة»، حیوانى است که با ضرب و شکنجه جان دهد. رسم عرب آن بوده که بعضى حیوانات را به احترام بت‏ها آنقدر مى‏زدند تا جان دهد و این کار را نوعى عبادت مى‏پنداشتند. [15] «متردّیة»، حیوان پرت شده از بلندى و «نطیحة»، حیوانى که بر اثر شاخ‏خوردن مرده باشد.
تحریم آنچه که در این آیه مطرح شده است، در سوره‏هاى انعام و نحل و بقره آمده است ولى در این آیه، نمونه‏هاى مردار (خفّه شده، کتک خورده، شاخ خورده و...) بیان شده است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: ولایت، آخرین فریضه الهى است سپس آیه‏ى «الیوم اکملت لکم دینکم» را تلاوت نمودند. [16]
بت‏ها، مجسمه‏هایى بود که شکل داشت، امّا «نُصُب»، سنگ‏هاى بى‏شکلى بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانى مى‏شد و خون قربانى را بر آن مى‏مالیدند.
غدیر در قرآن
دو مطلب جداى از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشت‏هاى حرام، مگر در موارد اضطرارى و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملاً مستقلّ است، به چند دلیل:
الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطى ندارد.
ب: روایاتى که از طریق شیعه و سنى در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله‏ى «الیوم یئس الّذین کفروا» و «ألیوم اکملت لکم دینکم» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد آن، که درباره احکام مردار است.
ج: طبق روایات شیعه وسنّى، این قسمت از آیه: «الیوم اکملت...» پس از نصب علىّ‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.
د: غیر از دلائل نقلى، تحلیل عقلى نیز همین را مى‏رساند، چون چهار ویژگى مهم براى آن روز بیان شده‏است: 1- روز یأس کافران، 2- روز کمال‏دین، 3- روز اتمام‏نعمت الهى بر مردم، 4- روزى که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
حال اگر وقایع روزهاى تاریخ اسلام را بررسى کنیم، هیچ روز مهمى مانند بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزى در جنگ‏ها و... با همه‏ى ارزشهایى که داشته‏اند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند. حتّى حجّةالوداع هم به این اهمیّت نیست، چون حج، جزئى از دین است نه همه‏ى دین.
* امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است که هرگز نمى‏توان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.
* امّا هجرت، روز فرار پیامبرصلى الله علیه وآله به فرمان خداست، روز حمله‏ى کفّار به خانه پیامبر است نه روز یأس آنان.
* امّا روزهاى پیروزى در جنگ بدر وخندق و... تنها کفّارى که در صحنه‏ى نبرد بودند مأیوس مى‏شدند، نه همه کفار، در حالى که قرآن مى‏فرماید: «الیوم یئس الّذین کفروا...» همه کفار مأیوس شدند.
* امّا حجّةالوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبرصلى الله علیه وآله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همه‏ى دین در حالى که قرآن مى‏فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم»
* امّا غدیرخم روزى است که خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشینى پیامبرصلى الله علیه وآله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه «اکملت، اتممت، رضیت، یئس الّذین کفروا» با آن منطبق است.
* امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبرصلى الله علیه وآله بود. نصب علىّ‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسرى مى‏داشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دین او محو نمى‏شود، زیرا شخصى چون علىّ‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام جانشین پیامبرصلى الله علیه وآله و رهبر امّت اسلام خواهد بود. اینجا بود که همه‏ى کفّار مأیوس شدند.
* امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لکن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص مى‏ماند.
* امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگ‏ترین نعمت را نعمت رهبرى وهدایت معرّفى کرده است، اگر پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله از دنیا برود ومردم را بى‏سرپرست بگذارد، کارى کرده که یک چوپان نسبت به گله نمى‏کند. چگونه بدون تعیین رهبرى الهى نعمت تمام مى‏شود.
* امّا رضایت خداوند، براى آن است که هرگاه قانون کامل ومجرى عادل بهم گره بخورد رضایت پروردگار حاصل مى‏شود.
اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایى در روزى اتفاق افتد، کافى است که آن روز از ایّام‏اللّه باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدیر، که همه‏ى این ویژگى‏ها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهل‏بیت علیهم السلام عید غدیر، از بزرگ‏ترین اعیاد به شمار آمده است.
آثار اشیا، گاهى مترتّب بر جمع‏بودن همه اجزاى آن است، مثل روزه، که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل مى‏شود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است: «اتمّوا الصیام الى اللیل» و گاهى به گونه‏اى است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات قرآن، که کمالش در تلاوت همه‏ى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. گاهى بعضى اجزا به گونه‏اى است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همه‏ى اجزاى دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بى‏ثمر و بى‏فایده است.
رهبرى و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره مى‏زند و بدون آن، آفریده‏ها و نعمت‏ها به نقمت تبدیل مى‏شود وانسان را به خدا نمى‏رساند.
در آیه 109 بقره، تمایل کفار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض کنید تا امر الهى برسد. پس مسلمانان منتظر حکم قاطعى بودند که کفّار را مأیوس سازد، تا اینکه آیه‏ى «الیوم اکملت...» نازل شد.
نگاهى به تغذیه در اسلام
اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربى‏ها افراط در مصرف گوشت را توصیه مى‏کند، و نه مثل بودایى‏ها آن را حرام مى‏داند، و نه مثل چینى‏ها خوردن گوشت هر حیوانى را به هر شکلى جایز مى‏داند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرایط و حدودى است، از جمله:
الف: گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید وداراى آلودگى‏هاى مختلف میکربى وانگلى و... هستند.
ب: گوشت درندگان را نخورید، که روح قساوت و درندگى در شما پیدا مى‏شود.
ج: گوشت حیواناتى که موجب تنفر عمومى است، مصرف نکنید.
د: گوشت حیوانى که هنگام ذبح، نام مبارک خدا بر آن گفته نشده، نخورید.
ه : گوشت مردار را نخورید. چون هنگام مرگ حیوان، خون پیش از هر چیز دیگر فاسد شده و ایجاد نوعى مسمومیّت مى‏کند، از این رو حیواناتى که خفّه شده، شاخ خورده، پرت شده، کتک خورده و دریده شده که جان دادنشان همراه با بیرون آمدن کامل خون نیست، در اسلام خوردن آنان حرام است. [17]
از همه‏ى حیوانات حرام گوشت، فقط نام خوک در این آیه آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
امام صادق علیه السلام درباره‏ى گوشت مردار فرمود: کسى به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف ولاغرى وسستى وقطع نسل وسکته ومرگ ناگهانى او را گرفت.
خونخوارى رسم جاهلیّت بود. این کار، سبب قساوت قلب و بى‏رحمى مى‏شود، تا حدّى که خطر کشتن فرزند یا پدر و مادر را به همراه دارد. خونخوار، رفیق ودوست نمى‏شناسد. [18] لذا خوردن خون حرام است، امّا تزریق آن اشکالى ندارد.
سؤال: آیا اجازه‏ى کشتن حیوانات براى مصرف گوشت آنها، با رحمت الهى سازگار است؟
پاسخ: اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است. خاک، گیاه مى‏شود، گیاه، حیوان مى‏گردد و حیوان به انسان تبدیل مى‏شود ونتیجه‏ى این تبدیل‏ها، رشد است.

15) تفسیر قرطبى.
16) کافى، ج‏1، ص‏289.
17) تفسیر نمونه، ج‏4، ص‏259.
18) تفسیر المیزان.


پیام ها
1- اسلام، دینى جامع است و همه‏ى نیازهاى طبیعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح مى‏دهد. «حُرّمت»
2- نقش غذا در سلامت جسم و روح، به حدّى است که در قرآن، بارها بر آن تأکید شده است. «حُرّمت علیکم...»
3- در نظام توحیدى، ذبح حیوان هم باید رنگ الهى داشته باشد، وگرنه حرام مى‏شود. «و ما اُهل لغیراللّه به»
4- اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده، یا پرت شده ودریده شده هنوز رمقى در بدن دارد و آن را ذبح کردید حلال مى‏شود. «الاّ ما ذکّیتم»
5 - با همه‏ى مظاهر شرک، در هر شکل، باید مبارزه کرد. «و ما ذبح على النصب»
6- گرچه گوشتى که از راه تیرها وچوبه‏هاى قمار تقسیم مى‏شود حرام است، ولى به نظر مى‏رسد نه گوشت خصوصیّتى دارد ونه وسیله تقسیم وچوبه‏هاى تیر، بلکه هر درآمدى از راه قمار حرام است. «أن تستقسموا بالازلام»
7- مهم‏ترین روزنه‏ى امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت على‏علیه السلام به رهبرى، آن روزنه بسته شد. «الیوم یئس...»
8 - اگر رهبر غدیر در جامعه باشد، مسلمانان نباید ترسى داشته باشند. «فلاتخشوهم»
9- اگر دشمن خارجى هم شما را رها کند، دشمن داخلى وجود دارد که باید با خشیت از خدا به مقابله او رفت. «فلاتخشوهم واخشونِ»
10- اگر مسلمانان از خط رهبرى غدیر دست برنمى‏داشتند، هیچ خطرى، از سوى کفّار متوجّه آنان نمى‏شد. «فلاتخشوهم»
11- کفّار، از دینِ کامل مى‏ترسند، نه دینى که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند. «الیوم یئس... الیوم أکملت لکم دینکم»
12- اگر کفّار از شما مأیوس نشده‏اند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دین شماست. «الیوم یئس... الیوم اکملتُ»
13- دین بدون رهبر، کامل نیست. «أکملت لکم دینکم»
14- قوام مکتب به رهبرى صحیح است و تنها با وجود آن، کفّار مأیوس مى‏شوند، نه با چیز دیگر. «الیوم یئس الّذین کفروا... الیوم اکملت لکم دینکم»
15- همه‏ى نعمت‏ها بدون رهبرى الهى ناقص است. «الیوم...أتممت علیکم نعمتى»
16- نصب على علیه السلام به امامت، اتمام نعمت است، «اتممت علیکم نعمتى» و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسى نعمت، عواقب سوئى دارد. [19] «فکفرت بأنعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما کانوا یصنعون»
17- اسلام بى‏رهبر، مورد رضاى خدا نیست. «الیوم رضیتُ لکم الاسلام»
18- اضطرار غیر اختیارى، مجوّز مصرف حرام است، پس انسان نباید به اختیار خود را مضطر کند. «اُضطُرّ» (فعل مجهول است.)
19- قانونى کامل است که به همه‏ى حالات و شرایط انسان توجّه داشته باشد، مخصوصاً حالت اضطرار و مخمصه. آرى، در احکام اسلام، بن‏بست نیست. «فمن اضطرّ»
20- شرایط ویژه‏ى اضطرار، نباید زمینه‏ساز گناه و آزاد سازى مطلق شود، بلکه باید به همان مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد. «غیر متجانف لاثم»
21- از تسهیلاتى که براى افراد مضطرّ قرار داده مى‏شود سوء استفاده نکنیم. «غیر متجانف للاثم» امام باقرعلیه السلام در تفسیر این جمله فرمودند: «غیر متجانف» کسى است که عمداً به سراغ گناه نرود. [20]

19) نحل، 112.
20) تفسیر برهان، ج‏1، ص‏447.