تفسیر قرآن - مسخره کردن دیگران
#تفسیر_قرآن
#زندگی_با_قرآن
#تفسیر_نورآیه 11 سوره حجرات
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ترجمه آیه
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخرهشدگان بهتر از مسخرهکنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقبهاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
نکته ها
«لَمز» عیبجویى در روبرو و «هَمز» عیبجویى در پشت سر است(99) و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.(100)
در آیهى قبل، مسئلهى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مىشود که برادرى را از بین مىبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشههاى فتنه و درگیرى که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره مىکند.
آرى، یکى از برکات عمل به دستورات اسلام، سالمسازى محیط و جلوگیرى از درگیرىهاى اجتماعى است.
شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتى که اخوّت و برادرى اسلامى را خدشهدار کند، ممنوع است.
با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزاى دیگران
استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنى، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشههاى تمسخر
1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مىفرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده»(101) واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویى مىکند.
2. گاهى ریشهى استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مىفرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما کانوا به یَستهزؤن»(102) آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مىکردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهى ریشهى مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مىگفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة»(103) کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهى انگیزهى مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مىکردند و مىگفتند: «ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا»(104) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمىبینیم.
5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مىشوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مىشود. گروهى، از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله دربارهى زکات عیبجویى مىکردند، قرآن مىفرماید: «و منهم مَن یَلمزُک فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون»(105) ریشهى این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیبجویى مىنمایند.
7. گاهى ریشهى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنىاسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟ موسىعلیه السلام گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَکونَ من الجاهلین»(106) به خدا پناه مىبرم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانهگیرى و شخصیتشکنى است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»(107)
یکى از کارهاى مبارک رسول خداصلى الله علیه وآله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند.(108) زیرا نام بد، وسیلهاى براى تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت علىعلیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شدهى خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابىلهب» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّهى او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّهى معاویه بود.)(109)
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ترجمه آیه
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخرهشدگان بهتر از مسخرهکنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقبهاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
نکته ها
«لَمز» عیبجویى در روبرو و «هَمز» عیبجویى در پشت سر است(99) و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.(100)
در آیهى قبل، مسئلهى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مىشود که برادرى را از بین مىبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشههاى فتنه و درگیرى که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره مىکند.
آرى، یکى از برکات عمل به دستورات اسلام، سالمسازى محیط و جلوگیرى از درگیرىهاى اجتماعى است.
شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتى که اخوّت و برادرى اسلامى را خدشهدار کند، ممنوع است.
با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزاى دیگران
استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنى، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشههاى تمسخر
1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مىفرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده»(101) واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویى مىکند.
2. گاهى ریشهى استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مىفرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما کانوا به یَستهزؤن»(102) آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مىکردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهى ریشهى مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مىگفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة»(103) کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهى انگیزهى مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مىکردند و مىگفتند: «ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا»(104) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمىبینیم.
5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مىشوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مىشود. گروهى، از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله دربارهى زکات عیبجویى مىکردند، قرآن مىفرماید: «و منهم مَن یَلمزُک فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون»(105) ریشهى این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیبجویى مىنمایند.
7. گاهى ریشهى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنىاسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟ موسىعلیه السلام گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَکونَ من الجاهلین»(106) به خدا پناه مىبرم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانهگیرى و شخصیتشکنى است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»(107)
یکى از کارهاى مبارک رسول خداصلى الله علیه وآله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند.(108) زیرا نام بد، وسیلهاى براى تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت علىعلیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شدهى خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابىلهب» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّهى او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّهى معاویه بود.)(109)
99) کتاب العین.
100) لسان العرب.
101) همزه، 1 - 2.
102) غافر، 83.
103) فصّلت، 15.
104) هود، 27.
105) توبه، 58.
106) بقره، 67.
107) توبه، 79.
108) اسد الغابة، ج3، ص76 و ج4، ص362.
109) بحار، ج42، ص112 ؛ الغارات، ج2، ص380
-------------------------------------------------------------
پیام ها
1- ایمان، با مسخرهکردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- کسى که مردم را از توهین به دیگران باز مىدارد نباید در شیوهى سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنى شما که مسخرهکننده هستید.)
3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنى است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره کردن نهى شده است)
4- در شیوهى تبلیغ، آنجا که مسئلهاى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشهى مسخره کردن، احساس خودبرتربینى است که قرآن این ریشه را مىخشکاند و مىفرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسى ان یکونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحىنگر وامروزبین باشیم. «عسىانیکونوا خیراً...»
7- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
9- بد صدا زدن، یک طرفه باقى نمىماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده مىشود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» براى کار طرفینى است)
10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئک هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبهى تحقیر کردن، تکریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»
100) لسان العرب.
101) همزه، 1 - 2.
102) غافر، 83.
103) فصّلت، 15.
104) هود، 27.
105) توبه، 58.
106) بقره، 67.
107) توبه، 79.
108) اسد الغابة، ج3، ص76 و ج4، ص362.
109) بحار، ج42، ص112 ؛ الغارات، ج2، ص380
-------------------------------------------------------------
پیام ها
1- ایمان، با مسخرهکردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- کسى که مردم را از توهین به دیگران باز مىدارد نباید در شیوهى سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنى شما که مسخرهکننده هستید.)
3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنى است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره کردن نهى شده است)
4- در شیوهى تبلیغ، آنجا که مسئلهاى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشهى مسخره کردن، احساس خودبرتربینى است که قرآن این ریشه را مىخشکاند و مىفرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسى ان یکونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحىنگر وامروزبین باشیم. «عسىانیکونوا خیراً...»
7- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
9- بد صدا زدن، یک طرفه باقى نمىماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده مىشود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» براى کار طرفینى است)
10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئک هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبهى تحقیر کردن، تکریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»