تفسیر قرآن - سوءظن و پیامد های آن

#تفسیر_قرآن

#زندگی_با_قرآن

#تفسیر_نور

آیه 12 سوره حجرات
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیراً مِّنَ الظَّنِ‏ّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِ‏ّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ‏

ترجمه آیه
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى گمان‏ها دورى کنید، زیرا بعضى گمان‏ها گناه است. و (در کار دیگران) تجسّس نکنید و بعضى از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) بلکه آن را ناپسند مى‏دانید و از خدا پروا کنید، همانا خداوند بسیار توبه‏پذیر مهربان است.

نکته ها
در ادامه آیه قبل، این آیه نیز به عواملى چون سوءظن، تجسّس و غیبت، که صلح و صفا و اخوّت میان مؤمنان را به هم مى‏زند اشاره مى‏کند.
در قرآن، به حسن ظن سفارش شده و از گمان بد نسبت به دیگران نهى گردیده است. در سوره‏ى نور مى‏خوانیم: «لولا اِذ سَمِعتُموه ظَنّ المؤمنونَ و المؤمنات باَنفسِهم خَیراً»(110) چرا در باره‏ى شنیده‏هاى خود نسبت به مردان و زنان با ایمان، حسن ظن ندارید؟
همان‏گونه که آیه‏ى نهم این سوره، براى امنیّت و حفظ جان مردم، همه‏ى مسلمانان را مسئول مبارزه با یاغى و تجاوزگر دانست، این آیه نیز براى حفظ آبروى مردم؛ سوءظن، تجسّس و غیبت را حرام کرده است.
امروزه حقوق‏دانان جهان، از حقوق بشر حرف مى‏زنند، ولى اسلام به مسائلى از قبیل تمسخر، تحقیر، تجسّس و غیبت توجّه دارد که حقوق‏دانان از آن غافلند.
هیچ گناهى مثل غیبت به درّندگى بى‏رحمانه تشبیه نشده است. آرى، حتّى حیوانات درنده هم نسبت به هم جنس خود تعرّض نمى‏کند.
اقسام سوء ظن و بدگمانى‏
سوء ظن اقسامى دارد که بعضى پسندیده و برخى ناپسند است:
1. سوءظن به خدا، چنانکه در حدیث مى‏خوانیم: کسى که از ترس خرج ومخارج زندگى ازدواج نمى‏کند، در حقیقت به خدا سوء ظن دارد؛ گویا خیال مى‏کند اگر تنها باشد خدا قادر است رزق او را بدهد، ولى اگر همسر داشته باشد، خدا قدرت ندارد. این سوءظن، مورد نهى است.
2. سوء ظن به مردم، که در این آیه از آن نهى شده است.
3. سوء ظن به خود، که مورد ستایش است. زیرا انسان نباید به خود حسن ظن داشته باشد و همه کارهاى خود را بى‏عیب بپندارد. حضرت على‏علیه السلام در برشمردن صفات متّقین در خطبه همام مى‏فرماید: یکى از کمالات افراد باتقوا آن است که نسبت به خودشان سوء ظن دارند.
آرى، افرادى که خود را بى‏عیب مى‏دانند، در حقیقت نور علم و ایمانشان کم است و با نور کم، انسان چیزى نمى‏بیند. اگر شما با یک چراغ قوّه وارد سالنى بزرگ شوید، جز اشیاى بزرگ چیزى را نمى‏بینید، ولى اگر با نور قوى مانند پرژکتور وارد سالن شدید، حتّى اگر چوب کبریت یا سنجاقى در سالن باشد مى‏توانید آن را ببینید.
افرادى که نور ایمانشان کم است، جز گناهان بزرگ چیزى به نظرشان نمى‏آید و لذا گاهى مى‏گویند: ما که کسى را نکشته‏ایم! از دیوار خانه‏اى که بالا نرفته‏ایم! و گناه را تنها این قبیل کارها مى‏پندارند، امّا اگر نور ایمان زیاد باشد، تمام لغزش‏هاى ریز خود را نیز مى‏بینند و به درگاه خدا ناله و استغفار مى‏کنند.
اگر کسى نسبت به خود خوش‏بین شد، هرگز ترقّى نمى‏کند. او مثل کسى است که دائماً به پشت سر خود و به راههاى طى شده نگاه مى‏کند و به آن مغرور مى‏شود، ولى اگر به جلو نگاه کند و راههاى نرفته را ببیند، خواهد دانست که نرفته‏ها چند برابر راههاى رفته است!
توجّه به این نکته لازم است که معناى حسن‏ظن؛ سادگى، زودباورى، سطحى‏نگرى و غفلت از توطئه‏ها و شیطنت‏ها نیست. اُمّت اسلامى هرگز نباید به خاطر حسن ظن‏هاى نابجا، دچار غفلت شده ودر دام صیادان قرار گیرد.
غیبت و پیامدهاى آن‏
غیبت آن است که انسان در غیاب شخصى چیزى بگوید که مردم از آن خبر نداشته باشند و اگر آن شخص بشنود، ناراحت شود.(111)
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: دست از سر مرده‏ها بردارید و بدى‏هاى آنان را بازگو نکنید، کسى که مُرد، خوبى‏هایش را بیان کند.(112)
امام صادق‏علیه السلام فرمود: غیبت کننده اگر توبه کند، آخرین کسى است که وارد بهشت مى‏شود و اگر توبه نکند، اوّلین کسى است که به دوزخ برده مى‏شود.(113)
امام رضا علیه السلام از امام سجاد علیه السلام نقل مى‏کند که هر کس از ریختن آبروى مسلمانان خود را حفظ کند، خداوند در قیامت لغزشهاى او را نادیده مى‏گیرد.(114)
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمودند: هر کس زن یا مردى را غیبت کند، تا چهل روز نماز و روزه‏اش پذیرفته نمى‏شود.(115)
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: در قیامت هنگامى که نامه‏ى اعمال انسان به دست او داده مى‏شود، عدّه‏اى مى‏گویند: چرا کارهاى خوب ما در آن ثبت نشده است؟ به آنها گفته مى‏شود: خداوند، نه چیزى را کم و نه چیزى را فراموش مى‏کند، بلکه کارهاى خوب شما به خاطر غیبتى که کرده‏اید از بین رفته است. در مقابل افراد دیگرى، کارهاى نیک فراوانى در نامه‏ى عمل خود مى‏بینند و گمان مى‏کنند که این پرونده از آنان نیست، به آنها مى‏گویند: به‏واسطه‏ى غیبت‏شدن، نیکى‏هاى کسى که شما را غیبت کرده، براى شما ثبت شده است.(116)
سؤال: چرا در روایات کیفر یک لحظه غیبت کردن، محور نابودى عبادات چند ساله‏ى انسان بیان شده است؟ آیا این نوع کیفر عادلانه است؟
پاسخ: همان گونه که غیبت کننده در یک لحظه، آبرویى را که مؤمن سال‏ها به دست آمده مى‏ریزد، خداوند هم عباداتى را که او سال‏ها بدست آورده از بین مى‏برد. بنابراین محو عبادات چندساله، یک کیفر عادلانه است.
رسول خداصلى الله علیه وآله در آخرین سفر خود به مکّه فرمودند: خون و مال و آبروى مسلمان، محترم است، همان گونه که این ماه ذى‏الحجة و این ایام حج محترم است.(117)
در روایات، نام غیبت کننده در کنار کسى آمده که دائماً شراب مى‏خورد. «تحرم الجَنّة على المغتاب و مُدمِن الخمر»(118) کسى که غیبت مى‏کند و شراب مى‏نوشد، از بهشت محروم است.
بر اساس روایات، کسى که عیوب برادر دینى خود را پى‏گیرى (و براى دیگران نقل) کند، خداوند زشتى‏هاى او را آشکار مى‏کند.(119)
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: یک درهم ربا، از سى و شش زنا بدتر است و بزرگ‏ترین ربا، معامله با آبروى مسلمان است.(120)
در حدیث مى‏خوانیم: نشستن در مسجد به انتظار نمازِ جماعت، عبادت است البتّه مادامى که منجر به غیبت نشود.(121)
پیامبرصلى الله علیه وآله در آخرین خطبه خود در مدینه فرمودند: اگر کسى غیبت کند، روزه‏ى او باطل است.(122) یعنى از برکات وآثار معنویى که یک روزه‏دار برخوردار است، محروم مى‏شود.
اگر از بدن انسان زنده قطعه‏اى جدا شود، امکان پر شدن جاى آن هست، ولى اگر از مرده چیزى کنده شود، جاى آن همچنان خالى مى‏ماند. غیبت، بردن آبروى مردم است و آبرو که رفت دیگر جبران نمى‏شود. «لحم اخیه میتاً»
جبران غیبت‏
براى جبران غیبت‏هایى که در گذشته مرتکب شده‏ایم، در صورتى که غیبت‏شونده زنده و در قید حیات است؛ اگر به او بگوییم که ما غیبت تو را کرده‏ایم ناراحت مى‏شود، به گفته بعضى مراجع تقلید(123)، نباید به او گفت، بلکه باید بین خود و خداوند توبه کرد و اگر امکان دسترسى به شنوندگان غیبت است، به گونه‏اى با ذکر خیر و تکریم آن فرد، تحقیر گذشته را جبران کنیم و اگر غیبت‏شونده ناراحت نمى‏شود، از خود او حلالیّت بخواهیم؛ اما اگر غیبت شونده از دنیا رفته است، باید توبه کرده و از درگاه خداوند عذرخواهى کنیم که البتّه خداوند توبه‏پذیر و بخشنده است.
شیخ طوسى در شرح تجرید، بر اساس حدیثى از پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏فرماید: اگر غیبت شونده، غیبت را شنیده است، جبران آن به این است که نزد او برویم و عذرخواهى کرده و حلالیّت بخواهیم، امّا اگر نشنیده است، باید هرگاه یادى از غیبت شونده کردیم، براى او استغفار نماییم. «انّ کفّارة الغیبة أن تستغفر لمَن اغتبتَه کلّما ذکرتَه»(124)
موارد جواز غیبت‏
در مواردى، غیبت کردن جایز است که به بعضى از آنها اشاره مى‏کنیم:
1. در مقام مشورت در کارهاى مهم؛ یعنى اگر شخصى درباره‏ى دیگرى در مورد ازدواج و گزینش و مسئولیت دادن و... مشورت خواست، ما مى‏توانیم عیب‏هاى آن فرد را به مشورت کننده بگوییم.
2. براى ردّ سخن و عقیده‏ى باطلِ اشخاصى که داراى چنین اعتقاداتى هستند، نقل سخن و عیب سخن آنها جایز است، تا مبادا مردم دنباله‏رو آنها شوند.
3. براى گواهى دادن نزد قاضى، باید حقیقت را گفت گرچه غیبت باشد.
4. براى اظهار مظلومیّت، بیان کردن ظلم ظالم مانعى ندارد.
5. کسى‏که بدون حیا و آشکارا گناه مى‏کند، غیبت او مانعى ندارد ندارد.
6. براى ردّ ادعاهاى پوچ، غیبت مانعى ندارد. کسى که مى‏گوید: من مجتهدم، دکترم، سیّدم، و ما مى‏دانیم که او اهل این صفات نیست، جایز است به مردم آگاهى دهیم تا فریب نخورند.
شنیدن غیبت‏
وظیفه شنونده، گوش ندادن به غیبت ودفاع از مؤمن است. در حدیث مى‏خوانیم: «السّاکتُ شَریکُ القائل»(125) کسى که غیبت را بشنود و سکوت کند، شریکِ جرم گوینده است.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: هر کس غیبتى را بشنود و آن را ردّ کند، خداوند هزار باب شرّ را در دنیا و آخرت بر او مى‏بندد، ولى اگر ساکت بود و گوش داد، گناه گوینده نیز براى او ثبت مى‏شود. و اگر بتواند غیبت‏شونده را یارى کند، ولى یارى نکند، در دو دنیا خوار و ذلیل مى‏شود.(126)
در روایتى، غیبت کردن؛ کفر و شنیدن و راضى بودن به آن، شرک دانسته شده است.(127)
در آیه‏ى 36 سوره اسراء مى‏خوانیم: «انّ السّمع و البصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولا» هر یک از گوش و چشم و دل انسان، در قیامت مورد بازخواست قرار مى‏گیرند. بنابراین ما حق شنیدن هر حرفى را نداریم.
110) نور، 12.
111) وسائل، ج‏8، ص‏600 و 604.
112) نهج‏الفصاحه، حدیث‏264.
113) مستدرک، ج‏9، ص‏117.
114) بحار، ج‏72، ص‏256.
115) بحار، ج‏72، ص‏258.
116) بحار، ج‏72، ص‏259.
117) شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج‏9، ص‏62.
118) بحار، ج‏72، ص‏260.
119) محجّة البیضاء، ج‏5، ص‏252 از سنن ابى‏داود ج‏2، ص‏568.
120) بحار، ج‏72، ص‏222.
121) کافى، ج‏2، ص‏357.
122) محجّةالبیضاء، ج‏5،ص‏254.
123) از حضرت آیةاللَّه گلپایگانى‏قدس سره پرسیدم: آیا لازم است به دیگران بگوییم که ما غیبت شما را کرده‏ایم تا ما را حلال کنند؟ فرمود: نه، زیرا او ناراحت مى‏شود و ناراحت کردن مسلمان، خود گناه دیگرى است. پس جبران غیبت، استغفار است و حلالیّت خواستن در همه جا لازم نیست.
124) وسائل، ج‏8 ، ص‏605.
125) غررالحکم.
126) وسائل، ج‏8، ص‏606.
127) بحار، ج‏72، ص‏226.

پیامها
 1- ایمان، تعهّدآور است و باید از یک‏سرى افکار و اعمال دورى نماید. «یا ایّها الّذین آمنوا اجتنبوا...» (ایمان، با سوءظن و تجسّس و غیبت سازگار نیست.)
 2- براى دورى از گناهان حتمى، باید از گناهان احتمالى اجتناب کنیم. (بنابراین از آنجایى که برخى گمان‏ها گناه است، باید از بسیارى گمان‏ها، دورى کنیم.) «اجتنبوا کثیراً... انّ بعض الظن اثم»
 3- در جامعه‏ى ایمانى، اصل بر اعتماد، کرامت و برائت انسان‏ها است. «انّ بعض الظن اثم»
 4- براى جلوگیرى از غیبت باید زمینه‏هاى غیبت را مسدود کرد. (راه ورود به غیبت، اوّل سوء ظن و سپس پیگیرى و تجسّس است، لذا قرآن به همان ترتیب نهى کرده است.) «اجتنبوا کثیراً من الظن... لاتجسسوا ولا یغتب»
 5 - گناه، گرچه در ظاهر شیرین و دلنشین است، ولى در دید باطنى و ملکوتى، خباثت و تنفّرآور است. «یأکل لحم اخیه میتاً» (باطن غیبت، خوردن گوشت مرده است و درباره هیچ گناهى این نوع تعبیر بکار نرفته است.)
 6- از شیوه‏هاى تبلیغ و تربیت، استفاده از مثال و تمثیل است. «أیحبّ احدکم...»
 7- در شیوه نهى از منکر، از تعبیرات عاطفى استفاده کنیم. «لایغتب... أیحبّ احدکم ان یأکل لحم اخیه»
 8 - غیبت و بدگویى از دیگران حرام است، از هر سنّ و نژاد و مقامى که باشد.«لایغتب...» («احدکم» شامل کوچک و بزرگ، مشهور و گمنام، عالم و جاهل، زن و مرد و... مى‏شود.)
 9- مردم باایمان، برادر و هم‏خون یکدیگرند. «لحم اخیه»
 10- همان گونه که مرده قدرت دفاع از خود را ندارد، شخصى که مورد غیبت قرار گرفته است، چون حاضر نیست، قدرت دفاع ندارد. «میتاً»
 11- غیبت کردن، نوعى درّندگى است. «یأکل لحم اخیه میتاً»
 12- غیبت، با تقوا سازگارى ندارد. «لایغتب... واتّقوا اللَّه»
 13- تقوا، انسان را به سوى توبه سوق مى‏دهد. «واتّقوا اللَّه ان اللّه توّاب»
 14- در اسلام بن‏بست وجود ندارد، با توبه مى‏توان گناه گذشته را جبران کرد. «لایغتب... ان اللَّه توّاب رحیم»
 15- عذرپذیرى خداوند، همراه با رحمت است. «توّاب رحیم»
 16- توبه پذیرى خداوند، جلوه‏اى از رحمت اوست. «توّاب رحیم»