تفسیر قرآن - تقدم بر رهبر جامعه اسلامی

#تفسیر_قرآن

#زندگی_با_قرآن

#تفسیر_نور


آیه 2 سوره حجرات
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏

ترجمه آیه:
 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! (در هیچ کارى) بر (حکم) خدا و پیامبر او پیشى نگیرید و از خداوند پروا کنید، که خداوند شنوا و دانا است.

نکته ها
سه سوره‏ى مائده، حجرات و ممتحنه که درباره مسائل حکومتى و اجتماعى است، با جمله‏ى «یا ایّها الّذین آمنوا» شروع شده است.
در آغاز سوره‏ى مائده مى‏خوانیم: «یا ایّها الّذین آمنوا اوفوا بالعقود» اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به پیمان‏هاى خود وفادار باشید و در سوره‏ى ممتحنه مى‏خوانیم: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّکم اولیاء» اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خود را سرپرست خود قرار ندهید و در این سوره مى‏خوانیم: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بر حکم خدا و رسول پیشى نگیرید.
این آیه مى‏خواهد مؤمنان را همچون فرشتگان تربیت کند، زیرا قرآن درباره‏ى آنها مى‏فرماید: در سخن بر خدا سبقت نمى‏گیرند و تنها طبق دستور او عمل مى‏کنند. «لایَسبِقونَه بِالقَول و هم باَمرِه یَعمَلون»(1)
قرآن، موارد تقدّم و پیشى گرفتن بر پیامبر را بیان نکرده است تا شامل نهى از انواع پیش افتادن‏ها در امور عقیدتى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و غیر آن در گفتار وکردار گردد.
خداوند از تقدّم بر رهبر جامعه اسلامى به شدّت نهى نموده است، زیرا کسى که در کارهایش از خدا و پیامبر پیشى مى‏گیرد، در مدیریّت نظام اسلامى خلل وارد کرده و جامعه را به هرج ومرج مى‏کشاند و در حقیقت نظام قانون‏گذارى را بازیچه تمایلات خود قرار مى‏دهد.
عمل به این آیه، جلوى بسیارى از خطاها را مى‏گیرد. زیرا گاهى خواسته‏ى مردم، پیروى انسان از حدس و تخمین یا میل به ابتکار ونوآورى و یا قضاوت عجولانه و یا گمان آزاداندیشى، انسان را وادار به گفتن، نوشتن و یا گرفتن تصمیماتى مى‏کند که ناخودآگاه از خواسته‏ى خدا و رسول جلو مى‏افتد. همان گونه که گروهى به گمان عبادت، قاطعیّت، انقلابى بودن و زهد و ساده زیستى، از خدا و رسول پیشى گرفتند و به قول معروف کاسه‏ى داغ‏تر از آش شدند.
پذیرش و عمل به آن دسته از آداب و عادات و رسوم اجتماعى و یا مقرّرات و قوانین بشرى که ریشه در قرآن و حدیث ندارد و برخاسته از عقل و فطرت نیست، نوعى پیش افتادن از خدا و رسول است.
نمونه‏هاى پیش‏افتادن‏
به چند نمونه تاریخى از پیشى گرفتن بر پیامبر که در تفاسیر و روایات آمده، توجّه کنیم:
1. در عید قربان، گروهى قبل از پیامبرصلى الله علیه وآله قربانى کردند، به آنان گفته شد: «لاتقدّموا بین یدى اللَّه و رسوله»(2)
2. پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله گروهى را براى تبلیغ نزد کفّار فرستاد. کفّار نمایندگان پیامبر را کشتند و تنها سه نفر توانستند فرار کنند. این سه نفر در مسیر بازگشت دو نفر از کفّار قبیله‏ى بنى‏عامر را به انتقام کشته شدن دوستان خود کشتند، در حالى که آن دو نفر بى‏تقصیر بودند. قرآن آنان را به خاطر این عمل خودسرانه توبیخ کرد که چرا بدون دستور پیامبر دست به این عمل زدید؟(3) «لاتقدّموا بین یدى اللَّه و رسوله»
3. قوم بنى‏تمیم از پیامبرصلى الله علیه وآله امیر و حاکم خواستند. خلیفه‏ى اوّل و دوّم هر کدام شخصى را پیشنهاد کردند و با هم مشاجره مى‏کردند که کاندیداى من بهتر است، آیه نازل شد: «لاتقدّموا بین یدى اللَّه... و لاترفعوا اصواتکم»(4)
4. امام معصوم‏علیه السلام به شخصى فرمود: این دعا را بخوان: «لااله الاّ اللّه...» تا آنجا که مى‏فرماید: «یُحیى و یُمیت». شنونده از پیش خود جمله‏اى اضافه کرد و گفت: «و یمیت و یحیى» حضرت فرمودند: جمله‏ى تو صحیح است، امّا آنچه من مى‏گویم بگو و سپس آیه‏ى «لاتقدّموا بین یدى اللَّه و رسوله» را براى او تلاوت فرمودند.(5)
5. بعضى اصحاب پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله خواب و خوراک و آمیزش با همسر را بر خود حرام کردند. حضرت ناراحت شده و مردم را جمع کرده و فرمودند: من خودم غذا مى‏خورم، مى‏خوابم و با همسرم زندگى مى‏کنم. راه و روش و سیره‏ى زندگى من این است، پس هرکس از این راه پیروى نکند، از من نیست. «فمَن رَغِب عن سنّتى فلیس منّى»(6)
6. با این که پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله ازدواج موقّت را شرعى و قانونى اعلام فرمودند، امّا خلیفه‏ى دوم آن را حرام کرد. این خود، نوعى پیش افتادن از پیامبرصلى الله علیه وآله است که در این آیه از آن نهى شده است. «لاتقدّموا بین یدى اللَّه و رسوله»
 7. در سال هشتم هجرى که پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله براى فتح مکه از مدینه حرکت کردند، بعضى از مسلمانان در این سفر روزه خود را افطار نکردند، با این که مى‏دانستند مسافر روزه ندارد و مى‏دیدند که پیامبرصلى الله علیه وآله افطار کرده است. اینها در واقع از پیامبرصلى الله علیه وآله پیشى گرفتند.

1) انبیاء، 27.
2) تفسیر کشّاف.
3) تفسیر کشّاف.
4) صحیح بخارى، ج‏3، ص‏123.
5) خصال صدوق، ج‏2، ص‏62.
6) وسائل، ج‏23، ص‏244.