روش سخنرانی - ذکر نمونه برای روش داستانی ایجاد انگیزه

#آموزش_روش_سخنرانی
#ایجاد_انگیزه

#روش_داستانی


نمونه داستان: (خام)

موضوع: انفاق ، دستگیری از مردم

مخاطب: عموم مردم

در یکی از سالها که قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد ، مقدس اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد ، اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند.
از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد ، همسرش از این عمل او برآشفت و گفت:
در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدائی به سوی دیگران دراز کنند!
مقدس پاسخی نداد واز منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد معتکف شود و به عبادت و راز و نیاز بپردازد.
در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری آرد و گندم بر چهار پائی بار کرده به خانه مقدس اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت:
صاحب خانه در مسجد معتکف شده و این آرد و گندم را برای شما فرستاده است.
چند روزی گذشت تا این که مقدس اردبیلی به خانه باز گشت ، همسرش به او گفت: آرد وگندمی که فرستاده بودی خیلی مرغوب بود.
مقدس ، بی خبر از همه جا ، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش کرد.  گلشن ابرار ج1 ص

183
همان نمونه ، آماده شده برای اجراء:
در یک دعوای بین زن و شوهر که معمولا در هر خانه ای هست ، خانم از دست شوهرش عصبانی شد و شروع کرد به سر و صدا و اعتراض که: مرد! در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدائی به سوی دیگران دراز کنند!
مرد پاسخی نداد واز منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد معتکف شود و به عبادت و راز و نیاز بپردازد.
قضیه از این قرار است ، آن مرد مقدس اردبیلی از علمای بنام بود که در یکی از سالها که قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی در عراق بیداد می کرد ، مقدس اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد ، اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند.
از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد ، و لذا همسرش اعتراض کرد تا اینکه مقدس به مسجد کوفه رفت.
در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری آرد و گندم بر چهار پائی بار کرده به خانه مقدس اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت:
صاحب خانه در مسجد معتکف شده و این آرد و گندم را برای شما فرستاده است.
چند روزی گذشت تا این که مقدس اردبیلی به خانه باز گشت ، همسرش به او گفت: آرد وگندمی که فرستاده بودی خیلی مرغوب بود.
مقدس ، بی خبر از همه جا ، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش کرد.